اشکها و لبخندها

عکس - شعر - موسیقی - قطعه ادبی

اشکها و لبخندها

عکس - شعر - موسیقی - قطعه ادبی

خداحافظ

بودیم کسی پاس نمیداشت که, هستیم! باشد که نباشیم بدانند که بودیم ....

محتبی جان من که از شما تشکر کرده بودم در ضمن این وب لاگ خودته مگه آدم از خودشم تشکر می کنه . البته منم از دست بازدید کنندگان خیلی ناراحتم چون شما و من برای بدست آوردن این عکسها و مطالب زحمت می کشیم ولی وقتی با سردی روبرو می شیم خوب مسلما بی میل و رغبت می شیم . به هر حال از دست من ناراحت نباش من که با تو احساس غریبگی نمی کنم این وب لاگ هر دوی ماست . خواهش می کنم بازم بمون و برامون عسکهای زیبا بزار . من جای تمامه این آدمای بی معرفت ازت تشکر و قدردانی می کنم .

از مجتبی

با سلام
می خواستم بگم که این آخرین عکسی بود که برایتان فرستادم وحاضر به ادامه همکاری با خانم مهندس نیستم.
دریغ از یک تشکر ناقابل
به خاطر این همه .......................................!!!!!!!!!!!

گریه سیب

 

شب فرو می افتاد
به درون آمدم و پنجره ها رابستم
باد با شاخه در آویخته بود
 من در این خانه تنها تنها
غم عالم به دلم ریخته بود
 ناگهان حس کردم
که کسی
 آنجا بیرون در باغ
در پس پنجره ام می گرید
صبحگاهان شبنم
 می چکید از گل سیب